بی شک در هر رابطه، فارغ از کیفیت روابط، تجربیات متفاوت و جنس طرفین درگیر، چیزی هست که آدم را سنگین میکند. انگار بهای بدیهی هر رابطه باریست که باید تا انتهای آن به دوش کشید. مینویسم فارغ از هر چیز، چون فکرمیکنم رابطه چه خوب باشد چه بد، چه با هزاران کیلومتر فاصله چه با یک کوچه ، چه مخرب چه سازنده، چه عاشقانه چه با تنفر و کینه، هرچه باشد و تنها اگربتوان نام رابطه بر آن گذاشت، هزینه اش را به طرفین تحمیل میکند. میتوانیم خواهان رابطه باشیم یا خواهان پایان آن، آدم بد قصه یا شاهزاده ی آن، خائن یا خیانت دیده، تنها نقشمان در این بازی تغییر کرده است و آنچه بی تغییر باقی میماند بار رابطه روی دوشمان است
و یک روز ظهر وقتی یکبار دیگر همه چیز تمام شد، تو را که برای ناهار دعوت کردند، لباسهایت را که امتحان میکنی، ناگهان حس میکنی که رها شده ای. میتوانی غمگین یا خوشحال باشی، دل شکسته یا بی تفاوت، اما سبکی و سبکی دلپذیر است
*مترجمی در ترجمه عنوان کتاب میلان کوندرا مینویسد: سبکی تحمل ناپذیر بار هستی