۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

It will be OK!

خوب یادم هست که میرفتیم خانه ی عمه ی نونو ومن گیج بودم از همه چیز که تغییر میکرد. آمدم و اینجا نوشتم وقتی اینروزها بگذرد بزرگ خواهم شد و در بغلش مثل جنینی در زهدان مادرش آرام خواهم گرفت. حالا ناباورانه میبینم که انگار دارد میگذرد آنروزها و من حالم را نمیفهمم و نگرانم و میترسم و خوبم و از نه خلاص شده ام اما تا آری هنوز راه مانده است و خنده و گریه ام در هر لحظه از خوشی یا غم نیست، از رهاییست. از باریست که دیگر روی دوشم نیست. بیش از این سالها که گذشت، بر من رفت و از تلخی هر روزه تا امید بازآمده از برباد دادن تا از آب گرفتن

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

برای لالا در آستانه زندگی نو فقط 5 ساعت آن طرف تر

لالویی دوسِت دارم یه جوری که میدونم فقط تو رو این جوری دوست دارم، دلم میخواست تو رو انگشت من بودی یا من روی انگشت تو مثل این انگشترا که از دستمون در نمی یاد

الان که دارم اینا رو مینویسم دیگه هق هق نمیکنم فقط چشمام تر میشه، منم که دیسترکت ام از خودم. اینجا یکی میخونه I want to be forever young یکی دیگه خوشحال میخونه How can I stay? when you are away? منم دلم میخواد یکی بخونه I’m gonna miss you my sister و از خودم میپرسم چرا هیچکی دقیقن همینو نخونده؟

دیشب که از کشوهات برات لباس خونه در می آوردم، صبح که هنوز مسواکت کنار مسواکم بود، تو ترافیک رسالت زیر برج میلاد که خوب آنتن نمی ده، تمام پریروز که به شوخی و خنده میگفتم آخرین سالاد آخرین سی سالگی با تو! آخرین سیگارِ تو این زیرسیگاری، آخرین مهمونی تو برای من و ... یهو دلم خالی میشد که یعنی لالا رفت؟ همین که هنوز اتاقش بهم ریخته اس و پرِ زندگی و جای یه کسی که لاله ی منه ؟ که همه جا هنوز باید بگردی و تخماشو جمع کنی؟ یعنی دیگه هر روز لاله نداریم؟ گیشا و هات داگ کنار کانال با یه عالم خرید نداریم؟ 100 تا عرض تو استخر انقلاب و سونا و بعدش های و هوی ث ک ص ی توی آب یخ نداریم؟ لاله بیا لاست جدید ببینیم نداریم یا بغض و گریه زاری که چرا جورج مرد و گری چی شد یا آلبالو توی چایی وقت فیلم دیدن های دوتایی یا تو اتاقت وقتی تو پای نتی و من رو تختت دراز کشیدم؟ سورپرایزپارتی، اردور درست کردن تو و لازانیای من، شیر پسته شاتوت پالیزی، هایپر استار گردی نداریم؟

و من دوست ندارم اینطوری ببینم، دوست دارم فکر کنم حالا هر روز گلدن گلابی ریپورت داریم. گودر داریم، لایک بدون فکرِ پشت سرهم داریم که یعنی دوری و من تورو دوست دارم و نوشته هاتو هم. اسکایپ داریم، حتی جهنمه ضرر فیس بوک داریم. من و لالا و ویکی و وین گردی داریم، کافه های پاریس و شب و شراب داریم. کادوهای پستی داریم، موزیک های ایمیلی داریم، نقد و پیشنهاد و دعوا وخوشحالی های مکتوب که چرا فیلان یا چه خوب که بهمان داریم.

الان که اینا رو نوشتم و تو زنگ زدی که چطوری بیایی تو طرح و سایز فُلانی چیه آروم ترم، منم میام زیر آسمونی که تو توشی زندگی میکنم قول میدم.

لاله اتوبوس دوکاسته ... مگه نه ؟

پ.ن.لاله ای یه وقتایی یه چیزای مهمی رو به موقع نگفتم، بیات شده بودن که بالا آوردمشون، معذرت میخوام ولی درک کن نمیتونستم، نمی فهمیدم میشه در دم گفت اینا رو هم

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

BIG Thirty

اصلن از این سی سالگی که این همه منتظرش بودم خوشم نمیاد. زیادی همه چیز دورو برم عوض شده! خالی شده. گیرم خودم خواستم اما اینهمه تغییر دیگه از تحمل و ظرفیتم خارجه. حالا هم که همین روزا لاله داره میره و ...، نمیدونم. لاله دوستمه خواهرمه نزدیکترین کسمه

خواهش میکنم یکسال بهم مرخصی بدین از همه مسئولیتهام، از زندگی، از کار، از همه چی. ویکی رو شبا وقتی خوابیده فقط بیارین کنارم بذارین، همین

خسته ام زیاددددددددددددددددددددددددددد