۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

سین هفتم
سیب سرخی ست
حسرتا
که مرا
نصیب
از این سفره ی سنت
سروری نیست
شرابی مرد افکن در جام هواست
شگفتا
که مرا
بدین مستی
شوری نیست
سبوی سبزه پوش
در قاب پنجره
آه
چنان دورم
که گویی جز نقش بی جانی نیست
و کلامی مهربان
در نخستین دیدار بامدادی
فغان
که در پس پاسخ و لبخند
دل خندانی نیست
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستان ها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست
الف. بامداد

۳ نظر:

بیگانه گفت...

سین هفتم روح سبز ماست

بیگانه گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
بیگانه گفت...

سلام.ایده ای دارم برای تشکیل شبکه سبز وبلاگی.مطلبم را بخوان و در ادامه ایم مسیر یاری ام کن." زنده باد جنبش سبز"