۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

الحاقیه

در گیرو دار آغاز روزهای پرآشوب تهران روزی بحثی درگرفت بین من و مرد جوانی که هم رای بودیم اما عقیده مان در شیوه اطلاع رسانی متفاوت بود. هم رای من میگفت لازم نیست به کسی بگویید مثلا احتمال درگیری بالاست باید بیایند و شما ترسویید و... و من میگفتم ما مسئول جان تک تک افرادی هستیم که بهشان خبر میدهیم و او معتقد بود بهترین کار برای امثال من اینست که اطلاع رسانی نکنم و من نمی توانستم او را مجاب کنم که من موافق حضورم اما با شرط انتخاب آگاهانه
لذا لازم دیدم که بگویم من با اعتراضهای آرام موافقم از هر دسته ای، دلخوشکنک یا موثر و ایمان دارم حرکتی که روح درد کشیده ای را آرام کند سودمند است اما نکته اینجاست که باید انتظار از هر حرکت معقول باشد و دلیل و دامنه ی آن روشن و مشخص و منطقی و به دور از جوزدگی

پ.ن. من هنوز دستبند سبزم را همه جا همراه میبرم، آدامس های سبز میخرم و فونتم را در مسنجرها سبز میکنم و اینها دلخوشی های بی ضرر منند اما میدانم شاید تویی که پی ام ای از من میگیری رنگ سبزش را ندیده باشی، همین

۲ نظر:

بیگانه گفت...

.مخصوصا جوانان که بیشتر از انکه فکر کنند عمل می کنند.من هم دلخوش کنک های فراوانی دارم.از وبلاگم پیداست

بیگانه گفت...

همه همه چیز را نمی فهمند." مال قبلی بود نمیدونم چرا نیومد" ا