۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

به همین سادگی به همین خوشمزه گی

جیمز بلانت بلند میخواند : گیو می ریزن، بات دونت گیو می چویس و من یاد صورت آفتاب سوخته و موهای کوتاه کوتاهش بودم و... و ماشین جلویی حرکت کرد ومن هم و میخواند کاز ای ویل جاست میک د سیم میستسک اگین و ناگهان گووووووووووم، و توی آینه ماشینی پشت سرم نبود! کنار گرفتم که راه باز شود و پیاده شدم، جوانکی بود که گیج و منگ کنار جوب نشسته بود و موتورش که نقش زمین شده بود
من : آقا چه کار میکنی؟
او : بذار اول حالم جا بیاد، چیه زدم دیگه، بگم نزدم؟
من : او کی، حالتون جا اومد بگید
من : بلاه بلاه
او : هاپ هاپ هاپ
من : خسارتی نیست، پلیس یا کارت موتور لطفا
او : هرگز، هاپ هاپ هاپ
من : بفرمایید دستمال و چسب زخم آرنجتون خونی یه تا پلیس بیاد
او : ممنون
من : خواهش
او : سکوت
من : سکوت
او : فکر میکنم خوبه کارت موتورو بدم بهتون، بیان موتورو میخوابونن و اینم شماره پلاک اش -بهم نشون داد- و غیره
من : گریت، روزتون خوش


پ.ن.همیشه فکر میکردم اگر به ماشینم بزنند چه میکنم؟ منهم تبدیل به دهانی برای جیغ جیغ و اعتراض خواهم شد ویا خواهم ترسید و خلاصه همانی خواهم شد که مردهای سنتی جامعه مان از زنان میسازند؟

هیچ نظری موجود نیست: