۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

بی شک موثرترین کتاب نوجوانی من خرمگس بود ،در 13-14 سالگی در رثای قهرمانم اشک ریختم و دو یا سه سال بعد پدررنجدیده ی قهرمانم مرا اندوهگین کرد و بارآخر سراغ ندارم اندوهی عمیق را
بیش از ده سال است که برای رهایی از اندوهی که در من رسوخ میکند وته نشین میشود ، شازده کوچولو گوش میکنم و همیشه سکوت وآرامشی نسبی هدیه شاملو به من است
عاشقی قدیمی را در خیابان دیدم و با اصرار من کمی همراهیم کرد . در راه از پس اندوهی خاموش ،من بازهم آرامش خیالی ام را در شازده کوچولو جستجو میکردم و عاشق سابقم که هنوز همان بود که سالها پیش از این بود یادآوریم کرد که بار اول هم شازده کوچولو را در ماشین من شنیده است و من در شگفتم از اثر ماندگار این شاهکار بر من
راستی چطور زادروزتولدم را هنوز به یاد داشت ، اعتراف میکنم کسری از ثانیه متاثر شدم و خوشنود هم
و بالاخره کتاب مستطاب آشپزی من از راه رسید، درست هنگامی که کمتر از همیشه میخواستمش

هیچ نظری موجود نیست: