۱۳۸۶ دی ۱۲, چهارشنبه

راز میگویم و از گفته خود دلشادم ، ناهاری صرف شد همراه با پرده دری های بی پایان در باب شما همتان وکج سلیقه گیتان و خوبیتان ودعای خیری بدرقه رابطه تان ودل دادن و گرفتن یک شبتان
بلوایی برپا کردممممممممم میان سه تن دوست- محض مزاح- در باب میان آسانسور ماندن که بر شما عیان گردد و آگاه باشید که ملول دوور کلوز رفیقان نارفیق بود نه اقبال چموش شما
و تبریک و تهنیت بر شما جهت پیشگویی قهرمانانه تان من باب تعطیلیه روزآدینه به مدد برف و بوران

خدا رحم کنه به شما و من وقتی من با رادیویی در هنجره ام از خواب بیدار میشم و همه جا رو به هم میریزم و تک تک گاف های شما رو به روی مبارکتون میارم و الان دعای" زیپی بر دهان من" بر تک تک مسلمین جهان واجب کفایی ست.راستی کفایی کدوم بود همون که یه تعدادی کافیه ویا بر همه واجبه

هیچ نظری موجود نیست: