چرامن درس نمیگیرم چراسکوت نمی کنم وقتی بدیهی یه که ممکنه کنایه دیگرانو به هم با یه زمینه قبلی ندونم و یه اظهارنظربیپ بکنم
یه تاپ طلایی پوشیده با یه چکمه طلایی ویه دامن طلایی صورتشم چون نتونسته طلایی کنه اکلیل زده یا اگه دیر کرده تو چرا خوشحالی چرا داری میرقصی ... گوش کنید استندآپ کمدی های نبوی رو
عجیب مصرم برای استخر رفتن و آی دید ایت حتی تنهایی
آقای گل فروش مهربون ما که اصلا هم پیر نیست کشف کرده که من همه حقوقمو گل میخرم وراستش من از این نظر لذت بردم و یه آقای فکل کراواتی منو در حال قربون صدقه رفتن و ذوق کردن برای گلهایی که خودم خریده بودم دستگیر کرد در حالی که لابد چشمام از خوشگلی گلهام برق میزده وداشتم ارادتم رو خدمتشون عرض میکردم! لابد با خودش گفته این دیگه کیه ، لطفا این جمله آخرو با لحن شاملو بخونید در شازده کوچولو .دنیای یه گل فروش میتونه چقدر کوچیک باشه که با حقوقش میشه هفته ای یکی دو دسته گل نرگس خرید وچند دسته میخک مینیاتوری سرخ و... که عجیب خوشبو بودن
دمیشاره لالا میگه من یه آدم ایده ال گرا و رومانتیکم که توی کودکیش ، از دست دادنو درک کرده و اثر بی تربیتی روش گذاشته که تا امروز هم باهاشه ، یه ترس بزرگ برای لنوچکای سه ساله کوچیک ولذا من یه بغل گل میخوام زیاد باشه لطغا خیلی زیاد خیلی خیلی زیاد اونقدر که دستام به هم نرسه و دمیشارف یادت باشه تو توی کله ما نیستی و توی پستوهای دل ما ، هر کسی اونقدر که میخواد حرف میزنه
لالا میگه آدم توی استخر بی حیا میشه و راست میگه باید فیلم گرفت از این خانوما انگار رفتی ساحل لختی ها ، توی بهترین حالت تاپ لس ان وچه هیکل های معرکه ای هرچی چاق تر بیحیا تر
من میخوام رسما همینجا یه نفرو تهدید کنم : ببین یه نفر اگه من سکوت میکنم رعایتت میکنم اصلا معنیش این نیست که نمیتونم دهنتو بیپ کنم منو نرسون به جایی که روی سگم بالا بیاد تو که جوجه ای گنده تر از توهاش به ... استغفرلله
توجه کنید که چقدرانگیزه میخواد صبح روز جمعه در حوزه علمیه خواهران لینوکس درس دادن
این پست حداقل ماله دو شب پیشه که الان با دخل و تصرف و گوجه اضافه پابلیش شده و من الان دیگه اصلا میلی به تهدید یه نفر مذکور ندارم و چون طبق فرمایش بهملولا وقتی خوابم میگیره دیگه هیچی سرم نمیشه ، نشد پابلیشش کنم و لازم به ذکره من بعد از کلی دوندگی در شرکت معظم و شنای ضربتی و دیدن یه فیلم رومنس درپیت از برازنان و جولیان مورساعت دو نصفه شب دیگه هیچی سرم نمیشه
وقتی میل بلاگ نویسی در آدم افزایش پیدا میکنه هر اتفاق و حسی تبدیل به یه پست بالقوه میشه که فقط بعضی هاش به پستیت میرسه و پا به عرصه هستی بلاگانه ما میذاره تا سیر حرکتشو شروع کنه و از ما گذر کنه و فراتر بره ودراین دنیا و دهکده مجازی جهانی بشه و تا آینده مجهول ما مکرر و اسباب دست فرافکنان
یه تاپ طلایی پوشیده با یه چکمه طلایی ویه دامن طلایی صورتشم چون نتونسته طلایی کنه اکلیل زده یا اگه دیر کرده تو چرا خوشحالی چرا داری میرقصی ... گوش کنید استندآپ کمدی های نبوی رو
عجیب مصرم برای استخر رفتن و آی دید ایت حتی تنهایی
آقای گل فروش مهربون ما که اصلا هم پیر نیست کشف کرده که من همه حقوقمو گل میخرم وراستش من از این نظر لذت بردم و یه آقای فکل کراواتی منو در حال قربون صدقه رفتن و ذوق کردن برای گلهایی که خودم خریده بودم دستگیر کرد در حالی که لابد چشمام از خوشگلی گلهام برق میزده وداشتم ارادتم رو خدمتشون عرض میکردم! لابد با خودش گفته این دیگه کیه ، لطفا این جمله آخرو با لحن شاملو بخونید در شازده کوچولو .دنیای یه گل فروش میتونه چقدر کوچیک باشه که با حقوقش میشه هفته ای یکی دو دسته گل نرگس خرید وچند دسته میخک مینیاتوری سرخ و... که عجیب خوشبو بودن
دمیشاره لالا میگه من یه آدم ایده ال گرا و رومانتیکم که توی کودکیش ، از دست دادنو درک کرده و اثر بی تربیتی روش گذاشته که تا امروز هم باهاشه ، یه ترس بزرگ برای لنوچکای سه ساله کوچیک ولذا من یه بغل گل میخوام زیاد باشه لطغا خیلی زیاد خیلی خیلی زیاد اونقدر که دستام به هم نرسه و دمیشارف یادت باشه تو توی کله ما نیستی و توی پستوهای دل ما ، هر کسی اونقدر که میخواد حرف میزنه
لالا میگه آدم توی استخر بی حیا میشه و راست میگه باید فیلم گرفت از این خانوما انگار رفتی ساحل لختی ها ، توی بهترین حالت تاپ لس ان وچه هیکل های معرکه ای هرچی چاق تر بیحیا تر
من میخوام رسما همینجا یه نفرو تهدید کنم : ببین یه نفر اگه من سکوت میکنم رعایتت میکنم اصلا معنیش این نیست که نمیتونم دهنتو بیپ کنم منو نرسون به جایی که روی سگم بالا بیاد تو که جوجه ای گنده تر از توهاش به ... استغفرلله
توجه کنید که چقدرانگیزه میخواد صبح روز جمعه در حوزه علمیه خواهران لینوکس درس دادن
این پست حداقل ماله دو شب پیشه که الان با دخل و تصرف و گوجه اضافه پابلیش شده و من الان دیگه اصلا میلی به تهدید یه نفر مذکور ندارم و چون طبق فرمایش بهملولا وقتی خوابم میگیره دیگه هیچی سرم نمیشه ، نشد پابلیشش کنم و لازم به ذکره من بعد از کلی دوندگی در شرکت معظم و شنای ضربتی و دیدن یه فیلم رومنس درپیت از برازنان و جولیان مورساعت دو نصفه شب دیگه هیچی سرم نمیشه
وقتی میل بلاگ نویسی در آدم افزایش پیدا میکنه هر اتفاق و حسی تبدیل به یه پست بالقوه میشه که فقط بعضی هاش به پستیت میرسه و پا به عرصه هستی بلاگانه ما میذاره تا سیر حرکتشو شروع کنه و از ما گذر کنه و فراتر بره ودراین دنیا و دهکده مجازی جهانی بشه و تا آینده مجهول ما مکرر و اسباب دست فرافکنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر