۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

مدتها میگذرد از روزهایی که تنها و خوب بوده ام، آنقدر که حتی فکر میکنم دوره جدیدیست در زندگی ام. هیچ اتفاق خارق العاده ای در بین نیست اما چیزی هم آزارم نمیدهد. نه در بند اثبات چیزی هستم نه میخواهم حقی را از کسی یا کسانی بگیرم و نه اینکه با همه دنیا ... .خطاها و شکستهایم را مثل موفقیتهایم پذیرفته ام. فکر میکنم تا به حال اینقدر خودم و خواسته هایم را دقیق نمیشناختم. امروز میدانم دلم نمیخواهد تمام روزهایم را تنها سرکنم اما تسلط و اختیار محض بر زندگی و قلبم - در این روزها - بسی خواستنی ست. ارباب بی شریک روزها و شبهایم هستم. گاهی احساس میکنم تنها به شوق رشد موجودی کوچک و زنده در وجودم حاضرم شریکی دائمی برای زندگی ام برگزینم

هیچ نظری موجود نیست: