از مادربزرگهامان عکسهای سیاه و سفید میماند و نوشته هایی در دفترهای کاهی . از مادرانمان نامه های عاشقانه که فقط یکبار وقتی هشت نه ساله بودیم درکمدی بالای طاقچه ای پیدایشان کردیم و حتی جرات نکردیم بخوانیمشان و از ما پستهایی مبهم که روزی حال و هوایشان را با دخترکانمان مرور میکنیم
You will be left only with one road and that is yourself baby snake! So reconcile with your poisonous pain You won't leave yourself even if you shed for hundred times.
Ramiz Roshan
پ.ن. حال من چه شد؟ انگار من خواب بودم که رفت. تنها میدانم صبحی ازهمین روزها خالی از همه چیز بیدار شدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر