۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

No Joy No Pain کوری عصاکش کوری دگرشود یا

دنیای دیوانه دیوانه دیوانه ایست
اولی دخترک شاد و هرزه ای را خواسته است اما تملکش کامل نمیشود مگربه شرط متانت
دیگری به پسرخیاطی دلباخته است اما باید پرنس خیاطان شود تا لایقش باشد
آن یکی همه عشق و دلبستگی اش را پشت حصار بیم و فریاد نهان کرده است
و آخری عاشق سینه چاکیست که علاجش را در جلب ترحم معشوقی خیالی میجوید
و من تهی شدنم را پشت خنده های سرد و توخالی و شنیدن این و آن مدفون میکنم

۱ نظر:

کلاغ چپ دست گفت...

.1دخترکی شاد و هرزه! به شرط پاک شدن گذشته اش که بد هم نبوده چون پر از تجربه بوده.
2.مردان به شدت علاقمندند با دوست دخترهای همدیگه ازدواج کنن به شرطی که اون دختر با عشوه هایی که تابلو ئه دروغ می گه اما مرده دوست داره باور کنه و باور می کنه بگه عزیزم تو اولین غشق منی.من باکره م .اما دکتر گفته چون پرده ت ارتجاعی یه اینجوریه!و...