۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

حسرتی فروخورده شاید

نگاه که میکنم میبینم که دلم میخواست خیلی چیزها بشود و خیلی ها نه. اما گذشت و نشد و من هم گذشتم از شدنها و نشدنها که اگر بیاد بیاورم جز حسرتی نمی ماند.گیرم این روزها فرصت حسرت نمی گذارند ، همه انرژی ام را می طلبند و شادمانی ام راهم

هیچ نظری موجود نیست: