۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

فراموشی

اینجا که هستم میفهمم ومیبینم چه ساده و درزمانی به کوتاهی یک سفرجزاسامی نزدیکانم و تصوری کلی از آنها، رابطه ها مان و جنسشان را فراموش کردم وحالا دوباره انگار از جایی کمی دورتر در ذهنم دوباره رخ نشان میدهند. فراموش کردن سهل و به یاد آوردن سهل تراست - فرایندیست ساده و ارادی واختیاری - و همین شاید راز ساده بازگشتها و شروع های دوباره است انگارتنهاروزی گذشته است وبی شک این همان رازساده ی پایان زود هنگام برخی رجعتها نیزهست
گاه تنها با شنیدن یک واژه یا کلام آشنا دری به روی خاطرات فراموش شده یک رابطه گشوده میشود.بازماندن و یا بسته شدنش است که به اختیار ماست

پ.ن .یکماه اخیر نظم پنج شش ساله ام را شکست و یا شکستمش

هیچ نظری موجود نیست: