۱۳۸۷ تیر ۱۳, پنجشنبه

برای خودم پنج تا خیار خنک و تازه و تپل میشورم و با نمکدان کنار لپتاپ میگذارم و به لذت پیش رویم درترم تابستان دانشکده فکر میکنم و دانشجوهای پرشروشور وبه خودم میگویم بی شک تجربه ی من با او در کلاسهامان فرق خواهد داشت و میدانم که این دو کلاس از او انرژی فراوانی خواهد گرفت
به یاد گوشهایم که مثل یاران اولیس در سفر بازگشتشان موم اندود شده وسفر پیش رویم اگر دست بدهد و مسافرهامان وسوغاتی های بی خودی و وظیفه ای و برای خالی نبودن عریضه ای شان می افتم و سعی میکنم به خودم بقبولانم که به جای ورجه وورجه مداوم ، امروز را با آرامش تا پیش از رسیدن شب پای نت بگذرانم و از وظیفه ی مقدس شنا و آفتاب دست بکشم و باور کنید سعی میکنم که طفره بروم هرچند میدانم میل شنا در من از تنبلی قویتر است
من یاد گرفتم که به هیچ قیمتی نباید نشست
و اعتراف میکنم که حرکت مداوم برای من راه فرار است

هیچ نظری موجود نیست: