۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

یه مدت با نامردی فکر میکردم میشه به یه بچه کوچولو همه چیز رو برعکس یاد داد، مثلا شب برای روز، صورتی به جای سبز و دریا به جای آسمون و...و...امروز وقتی که داشتیم با خان دایی که فقط گیاهجات میخوره درباره قهوه ی بی کافئین- که به قول دوستی نقض غرض هستش- شوخی میکردیم به این نقطه رسیدیم که کافئین چیزی نیست جز فحشی رکیک و من به یاد مانی افتادم که معنی هر کلمه ای رو ندونه فکر میکنه فحشه و مثلا کشف کرده بود که" بی منطق" فحشه و آخر سر یادم افتاد که شیطنت من برای آموزش برعکس کلمات به بچه ها به صورت باادبانه ای در مورد خود من اجرا شده اونم سالها پیش و من آنچنان ایده ای هم نزدم ! رکیک ترین فحش من در سه ،چهار سالگی" نیلوفر" بوده
بچه ها بی نظیراً، دختر کوچولویی رو تصور کنید که به مادربزرگش زنگ میزنه و میگه : این دخترت منو دیوانه کرده(لطفا توجه کنید دیوانه نه حتی دیوونه ) نمیذاره دامن کوتامو بپوشم.واقعا بچه ها عالیاً

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نیلوفر!:D