آخه رندی تا چه حد ، تهران دو روز تعطیله و حضرات فرمودن در خانه های گرم و نرم خود بیاسایید که در وضعیت هشدار قطع گاز و برق و... هستیم و عملا مملکت به خاطر این برف بی سابقه بعله و همه راه های منتهی به تهران هم بعله وتهران مثل شهر صد سال تنهایی مارکز در محاصره برف- بارون- قرار داره (من که یادم نیست درست کتاب رو ، آخه 800 سال پیش خوندمش و این قیاس بهملولا ست که نقل میکنم چون اینجوری بلاگم فرهنگ کتاب خوانی رو ترویج میکنه و منم به شما فخر کتابخونی موروثی و منور الفکری میفروشم )و اما رندی مذکور ، اخبار ساعت 9:30 صبح شبکه خبر اعلام کرد : مجلس ساعت 8:30 صبح شروع به کار کرد و امروز رئیس جمهور لایحه بودجه سال 87 رو به مجلس میبره و من یاد کارتون رابین هود افتادم که نگهبان شبش( نوچه داروغه ) میگفت : آسوده بخوابید ساعت دوی نصفه شبه همه جا امن و امانه و حتما دیدن که چه شد اون شب امن و امان
چهار رنگ ماگ خوگشل خریدم و عین بچه ها که بعضی از اسباب بازی هاشونو بیشتر دوست دارن منم بنفش و سبزو دوست دارم و مستمر یه بازی رو با خودم ادامه میدم ، به جای رنگ های محبوبم با اصرار از زرد و آبی استفاده میکنم و نمیدونم چرا من همش میل دارم منصفانه باشم حتی در وادی ماگی که منو کشته این تربیت ، دستتون درد نکنه پدر مادر اثر کرده زحماتتون و من یا شدید منصفانه ام و یا عذاب وجدان منصفانه ای دارم و رها نمی شم از این چارچوب های قوی بودن ، مسئول بودن ، منصف بودن وکوفت بودن و...و کمال گراییم و همه کلیشه ها که در من رسوخ کرده و ته نشین شده
هوریو-این کلمه نسخه ی هیجان زده هوراست- دو روز مفتی مفتی تعطیله .خودتونو به زور بخوابونید
پست مینویسم ومثل بچه گیم از گوشه چشمم یواشکی فیلم اکشن و تریلر " هیچر" رو دوباره میبینم و باقالی پلو میسازم و هیجان غیر منتظره اروپا رفتن تو این فصل سرما و یخنبدان رو به هزار و یک دلیل ریز و درشت به یه کشور گرم عربی میفروشم و همین جا قول میدم سال دیگه تابستون توی یه کافه نزدیک ایفل با همین لپتاپ خوشگل براتون پست بنویسم و آخه این چه مملکتیه که بی بی ما دا رفتوم ایفل با لهجه شیرین دزفولی میگه و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و اون سره دنیا دختر دائیمون که آلمان بزرگ شده بوی فرند مکزیکی میگیره و طبق اظهار نظر منابع موثق بدونید که همه مکزیکی ها سیاه و سبزه نیستن و کلاه مکزیکی سرشون نمیذارن و بور و سفید هم دارن و آپشناله فقط باید با فرهنگ مکزیکی کنار بیایید وشال قرمزو زرد و رنگی رنگی دوست داشته باشید. من دوباره از بودن کنار دوستان لذت میبرم و کال سنتر میشم و همه رو مثل قدیم ها راه میندازم که بریم ددر دودور و شلوغی میکنم و پر انرژی از مهمونام پذیرایی میکنم و با جدیت ماتیکمو به عادت قدیم و همیشه تجدید میکنم و به تغییر همواره رنگ موهام و توجه و تعجب و اشاره مستقیم دوستان به میل من به قرتی گری میخندم و به همه تعطیلی مبارک و خجسته ونا خوانده رو خبر میدم والا ایوحال ته ذهنم همش یاد شمام و منتظر خبرهای خوب در باب سفرنامه تون واین ترکیب کلمات به گوشم خوش میاد تعدد مراجع تصمیم گیری ، فاقد شتاب زدگی و رنگهای اغراق آمیز موزیک ویدئو ها و تتابع اضافات ستودنی و محبوبم در دنیای شعر و ادبیات در زمستان اخوان ثالث رو زیر لب تکرار میکنم : تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود و میدونم که اینایی که اینجا نوشتم فکرای سیالمه که بلند بلند اینجا نوشتم ! و اینکه چی اصله و اوریجینال و از من؟ وشیخ صنعا که هزار سال ، یک عمر بندگی و عبودیت رو به ماه رویی باخت و این کانال های ایرانی درپیت ماهواره که داره ان باره میوه ممنوع رو نشون میده و تنها این نکته که اگر کسی به خطا نره وقتی امکانی نداره همچین هنری هم نکرده و این شیوخ شناگران خوبین اگر و تنها اگر آب باشه و من وقتی هیجان نوشتن دارم همش جای حروف یادم میره و ابزار نوشتن همینه که روی پای منه و من عاشقشم و اشتیاق هم
و یه اعتراف : من اینجا گاهی با هوس خوانده شدن و با کنایه یا مستقیم خطاب به شما نزدیکانم مینویسم- این نکته ایه که باعث میشه مردم آدرس بلاگشونو به جی اف های حاضر و سابقشون بدن اصلا هدف همینه بیان شدن ظاهرا فرهنگی اما در باطن خزه ای- و شاید از ابتدای راه این میل ناگفته با من بوده درست بر خلاف کاغذ هام که درهم و برهم برای فقط خودم و آرامش روح و ذهنم مینویسم، دیگه با شما ست پیگیری من و این حقیقت که من نمیخوام براتون خودمو بخونم یا با یاهو بفرستم یا غیر مستقیم خبر بدم که پست جدید دارم ، میخوام گاهی در پرده ایهام بهم حالی کنید که منو گاه گداریم که شده میخونید و براتون مهم و جالبم همون جور که من اینکارو میکنم بهتون اطمینان میدم که هستم با شما ، میدونم شاید دارم زور بلاگی میگم و اصلا شما تو این وادی ها نیستید اما همینه دیگه به خاطر من که دارم مثل گربه چکمه پوش شرک ازتون دلبری میکنم گاهی اینکارو درلیست تو دو هاتون بذارید
ناگهان فهمیدم و درک کردم و دچار اشراق شدم که شاید بتونم میل دیوانه وارمو به نوشتن مهار و در مسیر مناسب هدایت کنم و بهش نظم بدم ، حداقل بلاگم جهانی میشه و اون اشرافه خانم همکارمحترم مامان جان ، اینقدر اصرار نکن روی نادانیت ، طفلک زیبیک جون خوب میفهمم حالشو هر بار میشنیده که فلانی به فلان کار اشراق داره و احتمالا تلاششو که به روی خودش نیاره چه چرتی شنیده
پرسید : داری چکار میکنی کتاب مینویسی نه راستش من دوست دارم بلاگ بنویسم هردمبیل و آسوده و بی خیال و بی آغاز و بی پایان و غیر خطی- درست مثل تلفن که یهو دیگه حرفم نمیاد و تموم میشه گفتنی هام که تو ذهنم بوده و بی هوا مکالمه مون رو قطع میکنم- و البته بی غلط نگارشی و انشایی!!؟ این که نوشتم ذات پارادوکسه
بعد از روزه سکوت نوبت کلام بی امانه
گوگل ریدر چنه؟ و یه توصیه : قبل از اینکه دهنتون رو باز کنید گوگل کنید و اینو آویزه گوشتون کنید وهفت هشت ساعته دارم دیوانه وار و مورچه خوار و کنددددددددددددددددد اینجا مینویسم بسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسه
وای این زنگ دائم و ممتد تلفن چقدر گوش خراشه چرا کسی بهش جواب نمیده روزی روزگاری در امریکا و موزیک متنش چقدر عالیه و محشر و شاهکار و بی نظیر-یادم باشه با خودم ببرمش که هی گوشش بدم- و هنوز درست مثل اولین باری که شنیدم حس خوبی بهم میده و فلاش بک زیبای فیلم از دریچه ی در و دنیرو و ظاهرا جنیفر کانلی نوجوان و نودلز و پگی فاحشه ی خندان که خودشو به کیک خامه ای توت فرنگی میفروشه و دبورای مغرور و تناقض آشکار عشق و هوس. سو لتس سی ده مووی اند استاپ یوز تو رایتینگ
دلم میخواد دوباره ران لولاران رو ببینم و کتاب یگاته ریچارد باخ رو بخونم اگه اسمش درست یادم باشه یکی ارزش و اثر هر لحظه زمان رو یادم داد و یکی نقش موثر انتخاب رو ، چقدرم ربط داره به این فیلمی که دارم میبینم و چیز هم مینویسم
من یه آنتی ویروس آنتی اسپم برای ویندوز ویستا آرزو میکنم
بعد از چند لحظه تامل روی پابلیش و درفت ، بفرمایید چای داغ و مردم شناسی در باب عجولان هیجان انگیز و شلوغ کن و مشوش
چهار رنگ ماگ خوگشل خریدم و عین بچه ها که بعضی از اسباب بازی هاشونو بیشتر دوست دارن منم بنفش و سبزو دوست دارم و مستمر یه بازی رو با خودم ادامه میدم ، به جای رنگ های محبوبم با اصرار از زرد و آبی استفاده میکنم و نمیدونم چرا من همش میل دارم منصفانه باشم حتی در وادی ماگی که منو کشته این تربیت ، دستتون درد نکنه پدر مادر اثر کرده زحماتتون و من یا شدید منصفانه ام و یا عذاب وجدان منصفانه ای دارم و رها نمی شم از این چارچوب های قوی بودن ، مسئول بودن ، منصف بودن وکوفت بودن و...و کمال گراییم و همه کلیشه ها که در من رسوخ کرده و ته نشین شده
هوریو-این کلمه نسخه ی هیجان زده هوراست- دو روز مفتی مفتی تعطیله .خودتونو به زور بخوابونید
پست مینویسم ومثل بچه گیم از گوشه چشمم یواشکی فیلم اکشن و تریلر " هیچر" رو دوباره میبینم و باقالی پلو میسازم و هیجان غیر منتظره اروپا رفتن تو این فصل سرما و یخنبدان رو به هزار و یک دلیل ریز و درشت به یه کشور گرم عربی میفروشم و همین جا قول میدم سال دیگه تابستون توی یه کافه نزدیک ایفل با همین لپتاپ خوشگل براتون پست بنویسم و آخه این چه مملکتیه که بی بی ما دا رفتوم ایفل با لهجه شیرین دزفولی میگه و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و اون سره دنیا دختر دائیمون که آلمان بزرگ شده بوی فرند مکزیکی میگیره و طبق اظهار نظر منابع موثق بدونید که همه مکزیکی ها سیاه و سبزه نیستن و کلاه مکزیکی سرشون نمیذارن و بور و سفید هم دارن و آپشناله فقط باید با فرهنگ مکزیکی کنار بیایید وشال قرمزو زرد و رنگی رنگی دوست داشته باشید. من دوباره از بودن کنار دوستان لذت میبرم و کال سنتر میشم و همه رو مثل قدیم ها راه میندازم که بریم ددر دودور و شلوغی میکنم و پر انرژی از مهمونام پذیرایی میکنم و با جدیت ماتیکمو به عادت قدیم و همیشه تجدید میکنم و به تغییر همواره رنگ موهام و توجه و تعجب و اشاره مستقیم دوستان به میل من به قرتی گری میخندم و به همه تعطیلی مبارک و خجسته ونا خوانده رو خبر میدم والا ایوحال ته ذهنم همش یاد شمام و منتظر خبرهای خوب در باب سفرنامه تون واین ترکیب کلمات به گوشم خوش میاد تعدد مراجع تصمیم گیری ، فاقد شتاب زدگی و رنگهای اغراق آمیز موزیک ویدئو ها و تتابع اضافات ستودنی و محبوبم در دنیای شعر و ادبیات در زمستان اخوان ثالث رو زیر لب تکرار میکنم : تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود و میدونم که اینایی که اینجا نوشتم فکرای سیالمه که بلند بلند اینجا نوشتم ! و اینکه چی اصله و اوریجینال و از من؟ وشیخ صنعا که هزار سال ، یک عمر بندگی و عبودیت رو به ماه رویی باخت و این کانال های ایرانی درپیت ماهواره که داره ان باره میوه ممنوع رو نشون میده و تنها این نکته که اگر کسی به خطا نره وقتی امکانی نداره همچین هنری هم نکرده و این شیوخ شناگران خوبین اگر و تنها اگر آب باشه و من وقتی هیجان نوشتن دارم همش جای حروف یادم میره و ابزار نوشتن همینه که روی پای منه و من عاشقشم و اشتیاق هم
و یه اعتراف : من اینجا گاهی با هوس خوانده شدن و با کنایه یا مستقیم خطاب به شما نزدیکانم مینویسم- این نکته ایه که باعث میشه مردم آدرس بلاگشونو به جی اف های حاضر و سابقشون بدن اصلا هدف همینه بیان شدن ظاهرا فرهنگی اما در باطن خزه ای- و شاید از ابتدای راه این میل ناگفته با من بوده درست بر خلاف کاغذ هام که درهم و برهم برای فقط خودم و آرامش روح و ذهنم مینویسم، دیگه با شما ست پیگیری من و این حقیقت که من نمیخوام براتون خودمو بخونم یا با یاهو بفرستم یا غیر مستقیم خبر بدم که پست جدید دارم ، میخوام گاهی در پرده ایهام بهم حالی کنید که منو گاه گداریم که شده میخونید و براتون مهم و جالبم همون جور که من اینکارو میکنم بهتون اطمینان میدم که هستم با شما ، میدونم شاید دارم زور بلاگی میگم و اصلا شما تو این وادی ها نیستید اما همینه دیگه به خاطر من که دارم مثل گربه چکمه پوش شرک ازتون دلبری میکنم گاهی اینکارو درلیست تو دو هاتون بذارید
ناگهان فهمیدم و درک کردم و دچار اشراق شدم که شاید بتونم میل دیوانه وارمو به نوشتن مهار و در مسیر مناسب هدایت کنم و بهش نظم بدم ، حداقل بلاگم جهانی میشه و اون اشرافه خانم همکارمحترم مامان جان ، اینقدر اصرار نکن روی نادانیت ، طفلک زیبیک جون خوب میفهمم حالشو هر بار میشنیده که فلانی به فلان کار اشراق داره و احتمالا تلاششو که به روی خودش نیاره چه چرتی شنیده
پرسید : داری چکار میکنی کتاب مینویسی نه راستش من دوست دارم بلاگ بنویسم هردمبیل و آسوده و بی خیال و بی آغاز و بی پایان و غیر خطی- درست مثل تلفن که یهو دیگه حرفم نمیاد و تموم میشه گفتنی هام که تو ذهنم بوده و بی هوا مکالمه مون رو قطع میکنم- و البته بی غلط نگارشی و انشایی!!؟ این که نوشتم ذات پارادوکسه
بعد از روزه سکوت نوبت کلام بی امانه
گوگل ریدر چنه؟ و یه توصیه : قبل از اینکه دهنتون رو باز کنید گوگل کنید و اینو آویزه گوشتون کنید وهفت هشت ساعته دارم دیوانه وار و مورچه خوار و کنددددددددددددددددد اینجا مینویسم بسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسه
وای این زنگ دائم و ممتد تلفن چقدر گوش خراشه چرا کسی بهش جواب نمیده روزی روزگاری در امریکا و موزیک متنش چقدر عالیه و محشر و شاهکار و بی نظیر-یادم باشه با خودم ببرمش که هی گوشش بدم- و هنوز درست مثل اولین باری که شنیدم حس خوبی بهم میده و فلاش بک زیبای فیلم از دریچه ی در و دنیرو و ظاهرا جنیفر کانلی نوجوان و نودلز و پگی فاحشه ی خندان که خودشو به کیک خامه ای توت فرنگی میفروشه و دبورای مغرور و تناقض آشکار عشق و هوس. سو لتس سی ده مووی اند استاپ یوز تو رایتینگ
دلم میخواد دوباره ران لولاران رو ببینم و کتاب یگاته ریچارد باخ رو بخونم اگه اسمش درست یادم باشه یکی ارزش و اثر هر لحظه زمان رو یادم داد و یکی نقش موثر انتخاب رو ، چقدرم ربط داره به این فیلمی که دارم میبینم و چیز هم مینویسم
من یه آنتی ویروس آنتی اسپم برای ویندوز ویستا آرزو میکنم
بعد از چند لحظه تامل روی پابلیش و درفت ، بفرمایید چای داغ و مردم شناسی در باب عجولان هیجان انگیز و شلوغ کن و مشوش
۳ نظر:
khodaye man ajab sargije ei
khoondamo khoondamo khoondam....archive ha az avval...vai ke cheghadr in weblog va sar rize fekr hat ro doost daram.ye soal:chera vaze lala nemishe comment gozasht? comment ham dar man rosoob kardand!
sepidehye-digar.blogfa.com
merc khanoom,kheili lotf mikoni age bedi.nemidooni cheghadr delam vase oon dokhtar koochoolooii ke foloot mizad lak zade!
ارسال یک نظر