۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

توهم قحطی از قحطی فاجعه بارتر است

من یاد گرفته ام که تصور فاجعه از فاجعه دردناکتر است و شرایطی را که ذهن خلاق ما مهره به مهره و مرحله به مرحله می آفریند مبالغه آمیزتر از واقعیت است . بارها خودم را میان مکالمات ذهنی دستگیر کرده ام و به خودم یاداوری کردم که اگر با لبخند، خیال پردازی کردی پس واقعیت جای دیگریست
اینروزهایِ مردم ما هم سراسر ترسِ ناشی از توهم/تصور نادانسته هاست و آینده ای نامعلوم. بیماری واگیردار کنترل لحظه ای نرخ ارز و طلا بیداد میکند. انگار اگر همه مان باهم ۱۱ صبح نرخ ارز را چک کنیم ان یورو بیشتر میتوانیم بخریم و ایکس درصد کمتر فقیر شده ایم. تازه کاش همین جا تمام میشد که نمیشود. مردم جنون آمیز خرید میکنند. از دلار و طلا تا برنج، شوینده، ماکارونی و روغن. مبادا قحطی که آمد از گرسنه گی بمیرند یا یقه تی شرتِ بنتونشان شان لک بماند یا ترکیه که رفتند دو تا پیراهن کمتر بخرند و بی شک این میان آنها که درد نان دارند، امکان پس انداز ندارند، چه پول، چه کالا
شاید توهم آمیز ترین جمله ای که اینروزها شنیدم امکان قطع کامل آب شرب شهری بود و اینکه آب که نباشد برنج با چی بپزیم،پس برنج خریدن ندارد
برای من بیشتر به هجوم کوران در داستان کوری میماند، ترس برم میدارد از جنون ناشی از تصور قحطی، که صف ها و ترافیک مراکز خرید مایحتاج اولیه را طولانی و طولانی تر میکند و اضطراب را بیشتر و بیشتر
فارغ از شرایط بحرانی امروز ایران شاید باید به خودمان بهتر نگاه کنیم، به رفتارهای بیمارمان، به ترس های بزرگ و کوچکمان، به تصویر سازی های هولناک و بی پایه مان و باور کنید چندی پیش من خودم از خانمی شنیدم که میگفت هخا می آید و بترسیم از رفتارهای بی فکر و ترسهای بی اساسمان. کمی تلاش بیشتر برای گردآوری اطلاعات موثق هیچ کس را نمیکشد، شاید حالمان را هم کمکی خوش کرد

هیچ نظری موجود نیست: