۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

ازدواج به مثابه معامله

میخواهم قشری از مردان* را تعریف کنم که بیش از آنکه رایج است در همه عرصه ها معامله میکند، فارغ از معامله ای که دربطن هر رابطه و در زندگی ما مستتر است و گیرم کالا در هر معامله الزامن لمس کردنی نباشد
اینان معشوق های زیبا و بی پروا بر می گزینند و همسران ملوس، مهربان و ثروتمند. گاهی شهرت خانوادگی نیز پارامتری قابل اعتناست. برایشان عشق و زندگی زناشویی یک جا جمع نمیشود هرچند عشق را میشناسند! آنها میتوانند سالها همزمان معشوق سرکش و همسر مطبوع را داشته باشند. معشوق آنها باید بداند هرگز از این دایره فراتر نخواهد رفت اما نبودش حسرتی نهان در نهادشان خواهد کاشت و همسر آنها نیز میتواند در صورت بردباری و به عنوان پاداش صبوریش آنها را در ایام پیری کنارش داشته باشد! اینان همسران بی وفای وفاداریند! بی شک زندگی زناشویی شان مهری در وجودشان میکارد. شاید اگر دستی به قلم ببرند حزن انگیز بنویسند و درد خواستن معشوقشان آشکار شود اما ماسک شادمانی از صورتشان برداشته نخواهد شد آنقدر که بخشی از وجودشان میشود وهرلحظه تاترخانواده ی بی نقص را به روی پرده میبرند. فرزندانی باهوش خواهند داشت چون زیرکی و هوش بخشی ناگسستنی در ایشان است. تسلط شان برروح و روانشان قابل ستایش است و مصداق افرادی اند که خیانت میکنند که بمانند! معشوق شان اگر دانا و هوشمند باشد شاید بعد از عشقی که سه سال طول میکشد -سلام تو که قبلها این را گفته ای- و دردی که به جانشان ریخته آنها را رها کند اما همسرانشان میمانند مگر به اشتباه سرکشی خاموش شده در نهادشان را ندیده باشند. معشوق را هرگز راضی نمیکنند و همسران باهوش را هم. جذاب و دوست داشتی اند و ترک کردنی چه معشوقشان باشی چه همسرشان


مراد از مردان، انسان فارغ ازجنسیت است*

هیچ نظری موجود نیست: