۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

NO THANK YOU NO SORRY!

من اینروزها متاسفم و متشکرم را به یک اندازه تاب نمی آورم. با خودم خوبم. نمیخواهم کسی باری از خاطرم بردارد، نمیخواهم کسی بار خاطرم شود. من نگران حال کسی نیستم -حتما خوبند، مگر نگفته اند: بی خبری خوش خبری- نمیخواهم نگران حال من باشند. نمیخواهم کسی بداند کجایم یا روزم چطور شب میشود، من همانم که بودم نه شادیم افزون شده نه بارغمم سنگینتر نه کاری جدید میکنم. چیزی، عشقی حسی در من برنمی انگیزد و من از این بی عشقی، بی حسی راضی ام. من خرسندم که صبحها را بی یادی، بی فکری شروع کنم، خودم را در آینه بیبنم، آرایش کنم نخواستم نکنم ، آسان ترین لباسم را بپوشم و بروم روزی مثل دیروز را بگذرانم نه از جنس روزمرگی که از جنس بی تفاوتی. من هنوز روزهایی دوست دارم زیباترین زن روی زمین باشم و خواستنی ترین و خوش بوترین هم اما فقط برای خودم نه که کسی بگوید امروز زیباتر شده ای. دوست دارم کتاب بخوانم، موسیقی آرام درخانه طنین افکن باشد و عطرعودی از دور به مشامم برسد و دوست ندارم فیلم ببینم، پای نت بروم، تلفن کنم، احوالی بپرسم، کسی را برنجانم یا مراقب کسی باشم. این لنای عجیب و جدیدیست که منم و از خود اینروزهایم برای اینروزها راضی ام، اگر بگذارند

پ.ن. گاهی به غیبت کبرایش و روزهای پیشرو می اندیشم، اما گذاشتمش برای بعد مثل همه چیز اینروزها

هیچ نظری موجود نیست: