از مادربزرگهامان عکسهای سیاه و سفید میماند و نوشته هایی در دفترهای کاهی . از مادرانمان نامه های عاشقانه که فقط یکبار وقتی هشت نه ساله بودیم درکمدی بالای طاقچه ای پیدایشان کردیم و حتی جرات نکردیم بخوانیمشان و از ما پستهایی مبهم که روزی حال و هوایشان را با دخترکانمان مرور میکنیم
۱ نظر:
آیا این نق است که تو می زنی؟ آیا تو قسم خوردی برای همه چیز غصه بخوری؟ آیا تو استخر رفتی این روزها؟ آیا؟
ارسال یک نظر