بعد از مدتها زمانی را با دوستی قدیمی و بی تا گذراندم و در پس گفتگومان لنای سرزنده وپرشور و انرژی سابق را بیاد آوردم. گفتگومان دوستیمان را به یادم آورد و لذت معاشرتهامان را و سفرهامان را .و وقتی گفت : در پس این سالها توهنوزهمانی هرچند عجیب بالغ شده ای ، لبخند بر لبم نشست و یاد ناخن کاشتن و گوش سوراخ کردن در عین بی حوصلگی و دلتنگی ام کردم واین لحظه سرخوشم که هنوز با همه این روزها من همانم که بودم و بعد از مدتها این دوست با احتیاط نوید آینده ی شرینی را به من داد و هرچند هیچ کدام ضمانت اجرایی نداشت اما مانند آرام بخش در عین تلخی - هنگام خوردنشان بی آب – اثری شرین و رخوت آور داشت
۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر