۱۳۸۶ آذر ۱۷, شنبه

میدونید چطوری رازداری تبدیل به صفت آدم میشه
حرفی که آدم میشنوه اصلا براش مهم نیست کسی هم که اون حرفو زده مهم نیست رابطه های اون آدمم مهم نیست . توی این حالت آدم رازدار هجوی میشه دراثر بی تفاوتی مطلق ، در واقع راز بزرگ یه نفروفقط از سروظیفه یا هر دلیله دیگه ای ...شنیده ، شاید این اصلا رازداری نیست !خود من گاهی مثتاق این نوع رازداریم ویک دوست و یک خواهرکه شاهکارن بی شک در این زمینه .توضیح اینکه این نوع رازداری مخصوص آدمهایی متفاوته
باید صبوری کنید تا راز یا حرف یا واقعه بیات بشه و از دهن بیفته و کمرنگ و کمرنگ تر تا محو بشه . فقط یک خطر این نوع رازداری رو تهدید میکنه ، گذر زمان ، چون آدم یادش میره فلان موضوع راز بزرگ فلانی بوده و ای دل غافل .اما ظاهرا راز هم مدت داره و اکسپایر میشه و توی ظرف زمان و مکان خودش رازه وحیاتی و این نوع رازداری آسونه وقتی صبور باشی خیلی صبور خیلی خیلی خیلی صبور تا آخر! وصبوری جزئی از تو باشه مثل بهملولا
البته نه هر رازی ، نه هر کسی و نه هر چیزی. استثنا روهمیشه باید لحاظ کرد البته نمی دونم واقعا زمان نشون میده

هیچ نظری موجود نیست: