۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه


بابای آدم خیلی خیلی خیلی خوبه ، وقتی بغلت میکنه ، ازت سوال میکنه که میخواهی به حرفم ادامه بدم یا نه ، وقتی میگه دخترم خوشگله همیشه، وقتی حرف میزنه و تو هر بار به خودت میگی چقدر زمان از دست دادی که باهاش حرف بزنی یا درددل کنی و به خودت بگی چقدر من مثل بابا سیریوس هم هستم.بابایی دوست دارم
سرتاسر شب یه کابوس یا حداقل یه خواب تکراری میدیدم ، تمام تنم مثل تکه های پازل بود یا شوره زار یا کویر چه میدونم و همش این تکه ها جایگزین میشدن درست مثل تکه های قبلی و همون جا
آدم وقتی از بستر بیماری بلند میشه انگار روز هایی رو که خوابیده به خودش بدهکاره ، لذا ساعت یازده شب شروع میکنه لباسای مهمونی دو شب قبل رو جمع کردن یا شب بعدش عین جغد بیدار میشینه و پست مینویسه و هی عطسه میکنه و برای خودش نوشابه باز میکنه که آفرین تایپ فارسیت بهتر شده ، البته تازه به سرعت چند کلمه در دقیقه رسیدم که فاجعه اس.تایپیست ها چند حرف در دقیقه تایپ میکنن؟ حالا با این سرعت من تصور کنید که آندو هم هر جور میلش باشه رفتار کنه ، اما مهم اینه که الان من جای حروف رو بلدم
من هزار تا گلو درد رو به یک گلوبوس نمیدم
چرا کتاب خاطرات همه روسپیان سودازده من (همه دلبرکان غمگین من) به اندازه ی عنوانش یا بهتربگم عناوینش اغوا کننده نبود ، منتظر تحلیل سیرویم
بهم گفت فلانی جوونیش روسپی بوده و من نه تنها شوکه یا ناراحت نشدم که برام جالب هم بود بابا خوب من یه عالم سوال بی جواب دارم
آخه به من میاد فیلم خون و خونریزی درپیت ببینم اونم تنهایی ، که آدمه از وسط نصف بشه و یه احمق مریض روانی همه رو بکشه و حتی اسمه فیلم هم ندونم؟ ولی دیدم چون عجیب میکشید آدمو!!!!!؟
باید با مامانا چه کار کرد آخه ، وقتی دو روز تمام مراقب دخترکهاشونن ، دور و نزدیک و با اصرار میرن سره کارودکترم نمیرن بعد می افتن سی و نه درجه تب میکنن ، ددددد نکن مادر من نکن مگه ما مامانی مو نو از سره راه آوردیم یه دونه مامان که بیشتر نداریم به خاطر ما بپا
زیادی از خانواده ی شمعدانی مریض احوال گفتم دلم برای سوپی تنگ شد ، نمیدونم خودش یادشه که میگفت تولس و توضیح میداد که یعنی توله سگ یا حرف های ما براش تبدیل به خاطره خودش شده؟
آخه این دیگه آخر بی انصافی و بی شرفی اینترنت کند ما ست ،آدم تا پنج ونیم صبح بیدار باشه و دل خوش کنه که یه پست میذاره بعد این صفحه ی بیپپپپپ باز نشه مجبور بشی فردا پست بیات پابلیش کنی بابا جان بریم بخوابیم که اومده و منو برده و این پیج پتیاره باز نشده، اااااا حرف بد ، فلفل

هیچ نظری موجود نیست: