۱۳۸۶ آذر ۴, یکشنبه

واقعا نمیدونم چطوری میشه شاملو رو دوست نداشت ، بی نظیره و زیبا و منو بی نهایت تحت تاثیر قرار میده مکرر

بيتوته‌ی کوتاهي‌ست جهان -
در فاصله‌ی گناه و دوزخ
خورشيد
همچون دشنامي برمي‌آيد
و روزشرم‌ساری جبران‌ناپذيری‌ست
آه پيش از آن که در اشک غرقه شوم چيزی بگوی
درخت،جهل ِ معصيت‌بار ِ نياکان است
و نسيم
وسوسه‌يي‌ست نابه‌کار
مهتاب پاييزی کفری‌ست که جهان را مي‌آلايد
چيزی بگوی
پيش از آن که در اشک غرقه شوم
چيزی بگوی
هر دريچه‌ی نغزبر چشم‌انداز ِ عقوبتي مي‌گشايد
عشق
رطوبت ِ چندش‌انگيز ِ پلشتي‌ست
و آسمان
سرپناهي
تا به خاک بنشيني و
بر سرنوشت ِ خويش
گريه ساز کني
آه پيش از آن که در اشک غرقه شوم چيزی بگوی،هر چه باشد
چشمه‌هااز تابوت مي‌جوشندو سوگواران ِ ژوليده آبروی جهان‌اند.عصمت به آينه مفروش که فاجران نيازمندتران‌اند
خامُش منشين
خدا را
پيش از آن که در اشک غرقه شوم
از عشق
چيزی بگوی

هیچ نظری موجود نیست: