۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه

من و گیم اونم سه چهارساعت !!!! اینا عوارض ای میت ها
سو یو تینک یو کن دنس ببینید
طی یک لحظه یک میل دیرینه و مستمر رو محقق کردم

۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

میشه اینجا ابراز دلتنگی هم کرد؟ و ضمنا بی تفاوتی که وجود آدمو پر میکنه یا تهی بودن هر لحظه که میگذره
من گم شدم شک ندارم که گم شدم در دنیایی که به من تعلق نداره و نداشته وبرای برگشتنم نه خرده نانی در راه ریختم نه طنابی به پایم بستم (هرچند دیوانه دل است پام دربند چه سود) مثل مادر اون پسر که در دنیای مد گم شد، یادم نیست توی کدوم کتاب
روح گم گشته و خسته وآشفته ی من کجاست ؟
آقا من رسما مراتب افتخارمو به خواهر منصفانه ام اعلام میکنم و چون بهش قول دادم نمیگم چرا، شما هم نمی پرسید چرا، فقط شک نکنید که میشه بهش افتخار کرد و پز داشتن همچین گلابیه طلاییه عشقی یی رو به عالم و آدم فروخت.خانوم... ما بسی مخلصیم
دوستی که با جدیت گشتی و لنوچکا رو کشف کردی ممنون. قول دادم پست بنویسم و اینجا عرض ادب کنم .معامله معامله است

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

یه کشف جدید و ناخوشایند لالا اینه که دستای من میلرزه و بعد از این کشف، من همش به دستام توجه میکنم
باز هم روز زن مبارک و من بازم دست خالی این روز رو به آخررسوندم و فقط دقیقه نود برای لالوچکا و مامی خوشگلم کادو های فرهنگی خریدم و من بوی ناخوشایندی به مشامم میرسه که بوی دوریه وفقط کار میکنم و حتی میدونم که هیچ قله ای با این همه کار فتح نمیشه
خوش طبع لاغری گفته بود : هر کسی از ظن خود بیچاره شد. وناگهان های زیادی من این جمله رو با خودم تکرار میکنم
درست نمی دونم کی شروع شد می دونید این اتفاقات برای آدم با یه بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمیشه ولی میدونم که پارسال هم عید برای من مثل عید سالهای پیش نبود و هنوزهم و امسال هم. حتی بوی عیدی ، بوی توپ و ترس کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد و فرهاد هم لبخند کوچکی بر لبهام نمیاره
انگاری که من گم شدم
لذتی که آدم از نشستن پشت پی سی میبره توی اتاقش خیلی اغواکننده تراز یه لتپاب که در حالت دراز کشیده روی پای آدم باشه